عید امد با خودش بهارو اورد اما نمیدونم چرابرای
من همیشه عید پاییزو میاره ای خدا
کی بهار منو میاری
اگه بگی باورم نداری عیبی نداره اگه بگی یه دروغگویم
عیبی نداره اگه بگی برات مهم نیستم
عیبی نداره فقط این برام مهمه
که دوست دارم با
تمام نفس ام
وقتی به یه کودک معلم اش سرمشقی میده تو دستش
یه مدادویه پاکن داره وقتی یه کلمه رواشتباه
می نویسه پاک میکنه که این غلطه کاش
میشد انسان هاهم می تونستن
یه خاطرای بدی که توذهنشون
دارن پاک کنن
دلم برای مهاجرات پرندگان تنگه دلم برای پرواز کردن
تنگه کاش می تونستم پرواز کردنو دوباره
یادبگیرم
تو رفتی ازکنارم خیلی ساده ازم گذاشتی اما من
نرفتم هنوزم تو جادی که منو رها کردی
دارم صدات میکنم که شاید
روزی ناله هایم رو
بشنوی
چه خوب که بدونی یه نفرهستش که منتظر تو
چه خوبه که بدونی یکی رو داری که بهش
تکیه کنی چه خوبه که بدونی که
یکی رو داری که
دوست داره
چه....
وقتی عاشقت شدم ترسیدم بگم که ازدستت بدم وبعد
متوجه شدم که توهم عاشق کسی دیگی
دیگه نگفتم که عاشقتم برای
همیشه ساکت شدنو
انتخاب کردم
وقتی میخوام بخندم تواین دنیا میگن چرا از این خندها میکنی
وقتی میرم تا اونا خوش باشن میگن چرا تو
همش تنهای نمیدونم باید چه کنم
ازدست این ادم های زمونه
بازم سوکت میکنم
ودردلم میخندم
بهم گفتن دوسم نداری گفتم دروغه بااینکه دیده بودم داری خیانت
میکنی چشامو بستم به این واقعیت تلخ اما نتونستم
دیگه چشامو به این واقعیت که با نزدیک ترین
دوستم بهم خیانت کنی
یادم یادته روزی منو تو از هم دور شدیم یادم تو خواسته
بین منو خودت یه دیوار بسازی اما هنوزم
برام یه سواله چرا خواستی
ازهم جداشیم