shabnam
ادامه مطلب...
تو جاده ای هستم که تمومی نداره خسته شدم از اینکه این
همه راه رو بدون تو طی کنم اخه بگو توکدوم جاده ای که
نمی تونم پیدایت کنم من تو جاده ای عاشقان هستم
نکنه تو درجاده ای خیانتی.........
عاشق شدن برتو چقدر آسان بود ولی اشک های این عاشق بخاطر تو
مانند نم نم باران جاری شد در وجود عاشقان سوخت وساخت
فریاد نامیدی زد فرقی بین شب و روز نبود هیچ خندای
برلب اش نبود ونه عاشقان ونه جهان از حال این
عاشق در به در باخبر نشدن
نمیدونم یه حس دیگی دارم یه حسی میگه اخرین بار
که تواغوش گرمت هستم نمیدونم چرا نمی تونم
جلوی اشکامو بگیرم فقط دلم می خواهد
ثانیه ها بیستن
شاید بهتر بود که تورو تو جادی زندگی ندیده بودم شاید
بهتر بود که قبل دیدن دستات تو دسته یه غریبه مرده
بودم شاید بتونم بی تو زنده بمانم
ای توی که شدی نفس ام شدی دلیل بودم تو این دنیای تنهای
روزدوباره متولد شدنت دراین دنیایی تنهایمون رو
پیشاپیش برایت تبریک میگویم فرهاد جان
بزار برات از دنیا بگم از دنیایی که چقدر بی رحمه که چقدر
نقاب بر صورتش داره وقتی که تو اشک میریزی
زیر پایه ی این دنیا چقدر خوشحاله که
میبینه اشکاتو
ای خدای من که قراره براین دنیایی پرازظلم ستم
که دیگه عشق و محبت و باور نداره فریاد
بکشی وبگی بسه بسه که شاید
دنیا بفهمه تو هستی
خونه چقدر بی تو ساکته صدایی به غیردقیقه های
ساعت چیزی نیست چقدر بی تو دنیا
بامن سرده
چه لحظه های خوبی بود لحظه ای شیرینی بود
عجب زندگی بود ولی حیف که توفقط یه
هنرپیشه بودی
عشق را باید بتونی درک کنی باید بتونی بیان کنی
باید عشق ورزیدنو یاد بگیری...
تودنیای تاریکی برات یه تصویر خسته ازخودم برات
قاب گرفتم توقلبت تا بدونی چقدر
بی رحمی
غمت در نهانخانه دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامیکه بر خاسته مشکل نشیند
بعد رفتن تونه یه خواب راحت نه یه رویایی شیرین ونه
یه یادگاری عاشقانه نه عشق باورکردنی
روزی یکی بهم یاد داد که جلوی غریبه ای اشکامو نریزم
بهم یاد داد که وقتی تو زندگی زمین خوردم دوباره
پاشم نمونم روی زمین منم خواستم براش موندنو
یاد بدم ولی یاد نگرفت
روزی از مردمانه این زمونه سوالی کردم عشقو باور دارید؟؟؟
تو سخنانه این مردم جز ناامیدی چیزی ندیدم میدونین چه
گفتین گفتن انقاز زیادی مادرت برات قصه گفته گفتم نه
زیادی قصه نگفته این توی که رویای برای خودت نساختی
تو هم عشق تجربه میکنی اما خودت متوجه نیستی عشق
فقط به منظور دوست داشتن جنس مخالف نیست عشق
میتونه به خدا هم باشه
چه ساده بهم گفتی که عاشقت نباشم چه راحت
جلوی من دست دیگری رو گرفتی
چه راحت ازکنارم رد
شدی
یه قایق دل شکسته بدون ساحلی بدون صاحبی
با صدای شکسته اش فریا میزنه
خداااااا خدااااا
دوتامون خوب میدونیم که رسیدن ما به هم محاله
محاله روزی دستامونو تودست های هم
ببینم این رویا شدنی نیست
ینعی محاله
عید امد با خودش بهارو اورد اما نمیدونم چرابرای
من همیشه عید پاییزو میاره ای خدا
کی بهار منو میاری
اگه بگی باورم نداری عیبی نداره اگه بگی یه دروغگویم
عیبی نداره اگه بگی برات مهم نیستم
عیبی نداره فقط این برام مهمه
که دوست دارم با
تمام نفس ام
وقتی به یه کودک معلم اش سرمشقی میده تو دستش
یه مدادویه پاکن داره وقتی یه کلمه رواشتباه
می نویسه پاک میکنه که این غلطه کاش
میشد انسان هاهم می تونستن
یه خاطرای بدی که توذهنشون
دارن پاک کنن
دلم برای مهاجرات پرندگان تنگه دلم برای پرواز کردن
تنگه کاش می تونستم پرواز کردنو دوباره
یادبگیرم
تو رفتی ازکنارم خیلی ساده ازم گذاشتی اما من
نرفتم هنوزم تو جادی که منو رها کردی
دارم صدات میکنم که شاید
روزی ناله هایم رو
بشنوی
چه خوب که بدونی یه نفرهستش که منتظر تو
چه خوبه که بدونی یکی رو داری که بهش
تکیه کنی چه خوبه که بدونی که
یکی رو داری که
دوست داره
چه....
وقتی عاشقت شدم ترسیدم بگم که ازدستت بدم وبعد
متوجه شدم که توهم عاشق کسی دیگی
دیگه نگفتم که عاشقتم برای
همیشه ساکت شدنو
انتخاب کردم
سلاممممم بر همه ای دوستانه عزیزم خوش امدید
به خونه ای خودتون امیدوارم راضی باشید
گلم وقتی میری مارو از نظرت
محروم نساز
وقتی میخوام بخندم تواین دنیا میگن چرا از این خندها میکنی
وقتی میرم تا اونا خوش باشن میگن چرا تو
همش تنهای نمیدونم باید چه کنم
ازدست این ادم های زمونه
بازم سوکت میکنم
ودردلم میخندم
بهم گفتن دوسم نداری گفتم دروغه بااینکه دیده بودم داری خیانت
میکنی چشامو بستم به این واقعیت تلخ اما نتونستم
دیگه چشامو به این واقعیت که با نزدیک ترین
دوستم بهم خیانت کنی
یادم یادته روزی منو تو از هم دور شدیم یادم تو خواسته
بین منو خودت یه دیوار بسازی اما هنوزم
برام یه سواله چرا خواستی
ازهم جداشیم
روزگارمن برام تواین دنیافقط یه چیزی اموخت اونم این
بودکه تواین دنیا هیچ عشق واقعی وجود
نداره عشق امروزه وفاه نمیدونه
چی روزگار شما براتون
چی اموخت؟؟
ازکنارم رفتی دستاتوگرفتم گفتم نرو پرتم کردی روی زمین رفتی
بدونه اینکه ازم حالمو بپرسی حالا باز برگشتی برای چی
میخوام دوباره منو پرت کنی زمین برو تو خیلی
وقته تو قلبم مردی الان تو زیر
خاکی
گفتی عاشقمی باورت کردم گفتی کنارم میمونی تا اخر
عمرت باورت کردم اما من توعشق تو
فقط یه چیزو دیدم اونم
غروربود
ابرهاوقتی به هم نزدیکن ازاشتیاق به هم رسیدن اشک
میریزن ولی ماانسان ها وقتی به هم میرسیم
ازشادی نمیدونم چکارکنم
دوباره حرف از زندگی کردن هست دیگه این بازی برایم تکراری
هست دیگه برای من تو عادی شده است
دیگه قلم ازنوشتن داستان تکراری
ماخسته شده است
دیگه بسه
نمی دونم کجای کارم اشتباه بوده نمی دونم چه کاربدی
درحق توکردم فقط میدونم گناه این دل من اینه
که عاشق تو بی وفا
شده
خواستم باتوباشم خواستم کناره توباشم توخواستی عشقو یادم
بدی خواستم یادبگیرم خواستم برات محبت نشون
بدم ولی نخواستی یاد
بگیری
امشب برایت دلم حرفای داره میخوام با گیتارزندگیت برایت
بخونم که اگه بری میشم تنهای تنهااگه بری
می میرم اخه توی
نفس من
جمله ماازگفتن کاش کاش کاش شروع شد اخرشم
باکاش تموم میشه این یه رویا ست
که دستت تودستام
باشه
دوست داری همه باتو صادق باشن ولی اگه تو بادنیاصادق
نباشی چه انتظاری ازدنیا
داری؟؟؟