روزگارمن برام تواین دنیافقط یه چیزی اموخت اونم این
بودکه تواین دنیا هیچ عشق واقعی وجود
نداره عشق امروزه وفاه نمیدونه
چی روزگار شما براتون
چی اموخت؟؟
ازکنارم رفتی دستاتوگرفتم گفتم نرو پرتم کردی روی زمین رفتی
بدونه اینکه ازم حالمو بپرسی حالا باز برگشتی برای چی
میخوام دوباره منو پرت کنی زمین برو تو خیلی
وقته تو قلبم مردی الان تو زیر
خاکی
گفتی عاشقمی باورت کردم گفتی کنارم میمونی تا اخر
عمرت باورت کردم اما من توعشق تو
فقط یه چیزو دیدم اونم
غروربود
ابرهاوقتی به هم نزدیکن ازاشتیاق به هم رسیدن اشک
میریزن ولی ماانسان ها وقتی به هم میرسیم
ازشادی نمیدونم چکارکنم
دوباره حرف از زندگی کردن هست دیگه این بازی برایم تکراری
هست دیگه برای من تو عادی شده است
دیگه قلم ازنوشتن داستان تکراری
ماخسته شده است
دیگه بسه
نمی دونم کجای کارم اشتباه بوده نمی دونم چه کاربدی
درحق توکردم فقط میدونم گناه این دل من اینه
که عاشق تو بی وفا
شده
خواستم باتوباشم خواستم کناره توباشم توخواستی عشقو یادم
بدی خواستم یادبگیرم خواستم برات محبت نشون
بدم ولی نخواستی یاد
بگیری
امشب برایت دلم حرفای داره میخوام با گیتارزندگیت برایت
بخونم که اگه بری میشم تنهای تنهااگه بری
می میرم اخه توی
نفس من
جمله ماازگفتن کاش کاش کاش شروع شد اخرشم
باکاش تموم میشه این یه رویا ست
که دستت تودستام
باشه
دوست داری همه باتو صادق باشن ولی اگه تو بادنیاصادق
نباشی چه انتظاری ازدنیا
داری؟؟؟